جدول جو
جدول جو

معنی گواه گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

گواه گردانیدن
شاهد آوردن، دلیل و حجت آوردن، گواه آوردن
تصویری از گواه گردانیدن
تصویر گواه گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
گواه گردانیدن
(سَ کَ دَ)
گواه کردن. گواه گرفتن. اشهاد. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
گواه گردانیدن
گواه کردن اشهاد
تصویری از گواه گردانیدن
تصویر گواه گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
تباه کردن. بهمه معانی رجوع به تباه و تباه کردن و دیگر ترکیب های تباه شود
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ گَ دی دَ)
اخته کردن. خصی کردن. آلت رجولیت کسی را از بین بردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ تَ)
خوار کردن. بی اعتبار گردانیدن. پست گردانیدن. تخذیل. ارغام. (یادداشت بخط مؤلف) ، هلاک گردانیدن. نابود کردن. از بین بردن. تعثیر. اعثار. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ / یِ شُ دَ)
روان کردن: اظعان،روان گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). اماعه، روان گردانیدن. (منتهی الارب). و رجوع به روان کردن شود
لغت نامه دهخدا
(سِ زَ / زِ کَ دَ)
به بیراهه انداختن. سرگردان کردن. اغواء (ا) . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). و رجوع به گمراه و گمراه کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ)
راه خود را تغییر دادن. (فرهنگ فارسی معین) : من درایستادم و حال حسنک و رفتن به حج و... و از موصل راه گردانیدن و...همه بتمامی شرح کردم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 182)
لغت نامه دهخدا
(تَ دُ رُ کَ دَ)
روا کردن. رجوع به روا کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گونه گردانیدن
تصویر گونه گردانیدن
رنگ (صورت چهره) تغییر یافتن بسبب ترس یا خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباه گردانیدن
تصویر تباه گردانیدن
تباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی را از راه خویش منحرف ساختن اضلال، از طریقه صواب منحرف گردانیدن اغواء، از دین حق منحرف ساختن اضلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه گردانیدن
تصویر راه گردانیدن
راه خود را تغییر دادن
فرهنگ لغت هوشیار